Design      &       more !
O  m  i  d             O  r  o  u  j  i


 
 
 

[ خانه ]
[ من Gmail ]

[ لوگوی من ]


[ رادیوی من ]

aug 2005--همسفر 1
oct 2005--همسفر 2


[نوشته های من]

مهستی
اَسکیهای من
ایتالیا ایتالیا
Disconnected
چون مست شدیم
اختتامیه
باده بنوش مات شو
گاهی باید چیزی نگفت
نوشتن با دوربین
تو نه چنانی که منم
خیال دقیق
لوگوی گوگل
استاد می گوید
Logo Loge
این روزها
شب یلدا
دوره وفا
نوذری،ممیز،شماره یکها
خدایا صبر بده
ممیز درگذشت
Flock !
یاد بگیر
دومین پادکست
قبولی ارشد
شاید هم دیزاین
یه تکنیک فتوشاپی
The Guardian Logotype
T-shirt Design
گریه کن
شاهکار فرهنگستان زبان
آ ت ت
اولین پادکست
عجب شباییه
این هم یه لوگوی لب دوخته
شکارچی گوزن
و این است ضمانت روزگار
اتاق نابهنگام من
ديدي چي شد اميل ؟
مگه میشه ؟
عاشقی هرکی هرکی شد
می روم
جمعه
شناسنامه من
روز دفاع
من و پایان نامه
!سال نو مبارک
آیدین و حسام
نیروان و آزاده
...و ما همچنان
اوضاع به هم ریخته ست
...ديريست
ميلاد من
دلکش هم پر کشید
صمد بهرنگی
مولا علی
لوگو انتخاب کنید
شمعی در باد
ماشاا... رضازاده
چی بگم؟
روز مادر
مهمان مامان
آی کلیه
Starck Mouse
سربازهای جمعه
هم غصه
بنویسم ؟
پینو کیو
ازدواج  بیژن
سلام
[آرشیو من]

jan         2006
dec         2005
nov         2005
oct         2005
sep         2005
agu         2005
jul         2005
jun         2005
may         2005
apr         2005
mar         2005
feb         2005
jan         2005
dec        2004
nov        2004
oct        2004
sep        2004
aug        2004
jul         2004
jun        2004
may      2004
apr        2004
mar       2004
feb        2004
jan         2004
dec        2003
nov        2003
oct          2003
sep         2003
aug         2003


[دوستان من]

شمارش معکوس

[ هشــــــــــــــــــت ]

[ مهران هاشمی ]

[ پروژه نهایی من ]

[ مهرداد ارشد راد ]

[ آیدیــــن مهدیزاده ]

[ سونــــــــای آردی ]

[ ســـــوده منتظـری ]


[ Persian Sufi ] Mevlana
Rumi Balkhi



 

 

 

 

 

 




 

Wednesday, September 22, 2004

چکه کن ای ابرک من ، مثل ستاره بر زمین

طلوع میلاد مرا ، در شب بی‌ سحر ببین



 

  Friday, September 03, 2004

دلکش هم پر کشید
من اسم واقعی‌ دلکش رو تا همین دیشب نمیدونستم.
عصمت باقر پور .
ولی‌ واقعا چه فرقی‌ داره؟
یادم میاد جایی‌ صحبتی‌ می‌کردم در باب اینکه
بعضی‌ چیزا ، بعضی‌ کسا و بعضی‌جاها هستن که
شما خواه - نا خواه اونا رو دوست خواهید داشت.
( حتی‌ اگه با اون چیزا و کسا و جاها سر و کاری نداشته باشین)
البته بهتره بگم تعلق خاطر خواهید داشت.
اون صحبت راجع به جایی‌ به اسم کافه نادری بود.
لزومی‌ نداره شما مشتری اونجا باشین یا اصلا اونجا رفته باشین .
اینجور چیزا به نوعی‌ گذشتهٔ شما محسوب میشن .
با اینکه شما در انتخابشون اصلا نقشی‌ نداشتین.
شما محصول گذشته یی‌ هستین که این آدما یا این مکانها یا این چیزها
وجود عینی‌ توی زندگی‌ روزمره داشتن.
دلکش هم یکی‌ از همین بزرگان.
جای خوشبختیه که وزارت ارشاد به این نتیجه رسیده کار هنری
میتونه بدون توجه به شخصیت خصوصی‌ هنرمندش بررسی‌ بشه.
نتیجه این می‌شه که آلبوم کویین و التون جان مجوز میگیره یا کتاب اشعار خیلیها
چاپ می‌شه. دلکش هم مستثنا نبود که علیرضا افتخاری یاد استاد رو اجرا میکنه.
ازتون می‌خوام این یه دونه آهنگ رو دانلود کنین و گوش کنین . حدود 1 مگا بایت.


راستی‌ جیگرای من هر دوتاشون قبول شدن !
هم حسام ، هم آیدین .
لذتی‌ بردم وقتی‌ خبر قبولی‌ حسام رو به مامانش دادم .
خدا حفظشون کنه.همیشه و همه جا هم موفق .



 

  Thursday, September 02, 2004

صمد بهرنگی
سه شنبه می بایست از صمد مینوشتم که متاسفانه اینترنت به اتمام رسید !
سال روز درگذشت یکی دیگه از بهترینها.
صمد ظاهرا معلمی بیشتر نبود .
معلمی دست به قلم.
اما این چه معلمیه که شاملو لفظ هیولا براش به کار میبره.
هیولای تعهد.
شاید یک تجربهٔ شخصی تلخ باعث حک شدن اسم صمد در ذهن من بوده.
تجربهٔ ممنوعیت ماهی سیاه کوچولو.
به هر حال بیشتر نمی نویسم .
به یه جملهٔ معروف ازش بسنده میکنم :
'" غرض رفتن است ، نه رسیدن .
زندگی کلاف سر در گمی است
به هیچ جا راه نمیبرد، اما نباید ایستاد.
اینکه میدانیم نخواهیم رسید : نباید ایستاد .
وقتی هم که مردیم ، مردیم به درک!! '"

یه نسخه از ماهی سیاه کوچولو هم میذارم اینجا . کسایی که دوست دارن بخونن .
حجمش کمه 80 kb.
در ضمن این جمله رو هم بگم که صمد از زبان اولدوز گفته بود:
مرا براي بچه هايي بنويسيد كه يا فقير باشند ويا خيلي ناز پرورده نباشند پس ، اين بچه ها حق ندارند كه قصه هاي مرابخوانند:
1- بچه هاي که همراه نوكــــر به مدرسه مي روند.
2- بچه هايي كه با ماشين سواري گرانقيمت به مدرسه مي آيند.


یکی‌ از دوستان به یادگار مونده از دوران نوجوانی که چند سالی میشه
غربت نشین شده ، از هفتهٔ پیش مهمون وطنه.
این دوست خوب من 4-5 سال پیش ازدواج کرد و رفت سرزمین نارنجی ها.
هفتهٔ پیش موقع پرواز توی فرودگاه هلند متوجه میشه اعتبار پاسپورت ایرانیش تموم شده،
اونجا مسوول بخش رو خبر میکنن و کمتر از 5 دقیقه مشکل حل میشه و به
پرواز میرسه. ایران که میاد برای تمدید اعتبار میره گذرنامه ، نشون به همون نشون که
هفتهٔ دیگه پرواز داره و هنوز از پاسپورت خبری نیست.
حالا بگذریم از برخوردی که اونجا باهاش شده.
به هر حال مدیریت سیستم و امنیت و از این حرفا!!


راستی چند وقت پیش از ناباکف نوشتم .
ظاهرا مورد استقبال قرار گرفته.چون یه کتاب دیگه هم ازش ترجمه شد.
خنده در تاریکی.
این همون رمانی هستش که پیش زمینهٔ لولیتای معروف بوده.
من که هنوز نخوندم ...یعنی هنوز نخریدم !
برادرم میگفت این ناباکف توی شطرنج چند تا کتاب معتبر داره
و خلاصه کلی‌ آدم مطرحیه‌.
خودتون درک کنین آدمی‌ که علاقه مندیش جمع کردن پروانه باشه،
توی شطرنج هم سر رشته داشته باشه ،
داستاناش هم این شکلی‌ باشه چه آدم شاخ و دم داری باید باشه !


امروز-فردا هم نتیجهٔ ارشد سراسری میاد ( که البته میخوام نیاد! )
ولی بیاد که خیال حسام و آیدین با هم راحت بشه.



 

 

template designed by www.oyox.com
iomid.com omid.art omid.studio
omid orouji